سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/2/16
10:13 صبح

دم پیاز را محکم بچسب...

نوشته سین شین

بسم الله
سلام علیکم
به نظرتون همون جور که اَ قدیم و ندیم گفتن: از ماست که بر ماست؟ یا فقط گور پدر آمریکا همه چیز زیر سر خود ناکسشه؟
شایدم می فرمایید: هم رنگ جماعت شو بابا (همراه شو عزیز...)!

یکی هم از ناخودآگاه میگه: بابام جان! شما اول نسبتتو با پیاز مشخص کن ...بعد بگو کجای پیاز به سر می بری تا بعد با هم حساب کنیم...
آی گفتی .... اصلا از کجا معلوم که من با پیاز فامیل باشم؟ ... که حالا هر کی میگه پ من خودمو پیش مرگ می کنم...

به هر حال فرض می کنیم (اگه اون چهار تا رابطه ی فلسفی رم نخونده بودم الان لازم نبود فرض کنم... اون موقع زبونم راحت می چرخید واسه  حتماو مطمئناو شایدم قطعا گفتن... بگذریم .رجوع شود به بعد پرانتز) همون فرض کنیم که بنده با پیاز قطعا فامیلیم گرچه همیشه اشکمو در آورده و هر وقت والده مکرمه خواسته شیر فهمم کنه که اینجا آشپزخونه ی منه و تو هیچ کاره ای یه پیازداده دستم و گفته رنده اش کن... ولی باز با این همه مصیبتی که به موجب نسبتم با پیاز  سرم اومده و می یاد ولی من هم چنان فرض می کنم قطعا با پیاز اینا فامیلیم.


پس بخش اول شرط ناخودآگاه رو بردم... می مونه ابنکه بنده کجای پیازم سرش یا دمش ...

 

         

 

خوب البته بنده را بسیار مایه مباهات می شد اگر سر پیازی هر چند کوچک می بودم و مطمئن»»»»»نم که از پس منسب خطیر سر بودن به خوبی بر می آمدم  اما همون موقع که بش فکر هم کردم آرزوشو دفن کردم و فاتحه .... پس می مونه دم پیاز ... چیزی فرمودید؟ ته پیاز مصطلحه نه دمش؟... ها! بــــــله! مصطلحه ولی کی داده کی گرفته؟ مگه مصطلح نیست می گن یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا ... ها؟ پس واسه چی همه ان موقع می رن تو صف شیر و مرغ ؟ از این اصلاحاتا زیاده شما زیاد سخ نگیر ...

خوب بازم بگذریم( بل بشو) همون دم پیاز بهتره آخه این روزا همین پیاز کوچیکام که تو باغچه ی مادربزرگه در میادم دمی دارن که بیا و ببین ... دمشون بیشتر به چشم میاد تا خودشون ... بازم ما به همون دم پیاز توی باغچه ی مادربزرگه راضییم...

اِ اِ اِ دایی جون پیازا رو کجا می بری ؟ بابا اینا دیگه مال باغچه است خیلی کوچیکن به درد شما نمی خورن ... حالا به جای نا خودآگاه این دایی ه که می گه چی خیال کرده بودی ... اینا سهم تیمساره ... می گم بابا اینارو که دیگه وارد نکردین خودمون کاشتیم ؟ میگه تو کاشتی پس تیمسار چه کاره بود که اون همه خون جیگر خورد تا اینا عمل اومدن؟

و... همه پیازا رو می زنه زیر بغلو دِ برو که رفتی ...

 

             
تازه داشتم با دم پیازه کنار می اومدما ... اصلا کی تیمسار اومده بوده اینجا ؟ ما فقط یه بار اونم تو لنکروزش کنار رستوران ... دیده بودیم... اصلا از کجا فهمید ما پیاز داریم ...
شتلق...

 عجب دردی این چی بود خورد تو سرم ؟ یکی با یه صدای کلفت داد زد: بیا اینم پیاز ببینم چه غلطی می خوای بکنی. یه پسته مردمو معطل خودت کردی ...
صحنه ی آخر: من .... یه پیاز گنده ی له شده که دیگه سر وتهش معلوم نیست رو زمین خدا .... و باز هم آسمون بی سر و ته همیشگی خدا
......................................................
تتمه نوشت: آقا/خانم  ما می خواییم (شایدم می خواستیم)  یه کار مطالعاتی راه بندازیم که با اینکه خودمون شروعیده ایم اما کند پیش می رود اگه کسی تمایلاتش کشید ما را خبر کند...
.......................................................
اللهم عجل لولیک الفرج